hot page

ساخت وبلاگ
سلام بر همه هنرمندان عزیز تازه گیا نقاشیم خیلی خوب شده حس میکنم نباید بیکار بشینم قبلا یه دفتر داشتم که مامان وقتی فهمید دیگه جایی برا هنرنمایی هام نمونده انداختش دور نگران نباشید دفتر چک نویسم بود. مامان با اینکارش باعث شد من بیشتر فعالیت کنم. میدونین احتیاج مادر اختراع ست درسته دفتر نداشتم ام hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rasta92b بازدید : 12 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 10:51

جمعه حالم خیلی خوب بود یعنی حس میکردم مثل آدم بزرگا دارم راه میرم خیلی تند و تند همش میرفتم این ور و اون ور اینقدر ذوق کرده بودم مامان و بابا هم تشویقم میکردن بعد  مامان رفت که تو خونه ورزش کنه جمعه بود دیگه بابا هم یه سر رفت بیرون کار داشت منم که پر از انرژی بودمو خسته نمیشدم  یه دفعه پام به در حال گیر کردو با صورت خوردم بهش اونم نه یه بار دو سه بار مامان خودشو رسوند اما دیگه دیر شده بودو من حسابی با در تصادف کردم در که هیچیش نشد اما من صورتم از دو جا و گردنم زخم شد بعدش جای زخمش یه کم باد کرد و سرخ شد مامان یخ گذاشت و صورتمو با آب شست که سرخیش کم بشه سرخیش که کم نشد اما بادش  خوابید بعد دستمال خیس هم خواست بذاره که من نذاشتم آخه اصلا خوشم نمیاد بادش زودی خوابید اما کوفتگیاش معلوم بود بعدش مامانی کلی بوسم کرد تا حالم بهتر شدو یادم رفت الان بعد از دو روز صورتم این شکلی شده خیلی زشت شدم بابایی که برگشت تعجب کرد گفت تو که سالم بودی عسلم چه بلایی سرت اومد مامان گفت ذوق کرده بود دخترم بابایی گفت:عوضش کلی بزرگ شدی [موضوع : ] hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rasta92b بازدید : 20 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 11:50

سلام بر همه هنرمندان عزیز تازه گیا نقاشیم خیلی خوب شده حس میکنم نباید بیکار بشینم قبلا یه دفتر داشتم که مامان وقتی فهمید دیگه جایی برا هنرنمایی هام نمونده انداختش دور نگران نباشید دفتر چک نویسم بود. مامان با اینکارش باعث شد من بیشتر فعالیت کنم. میدونین احتیاج مادر اختراع ست درسته دفتر نداشتم اما خودکار که داشتم. من قبلا فکر میکردم فقط رو دفتر میشه نوشت اما برعکس خودکارت اگه خوب باشه همه جا دفتر نقاشیه. از جمله دفتر نقاشیهای خیلی خوب و بادوام میشه به چرم اشاره کرد ما هم خوشبختانه مبلهامون از چرمه. چند تا از آثارم رو براتون میذارم. فقط دوستان حق کپی محفوظ میباشد. اینجا یه کم بی احتیاطی کردم چون مامان فهمیدو کاملا پاکش کرد قبلا تو یه جاهایی مینوشتم که زود به چشم نمی اومد و مامان هم تا بخاد ببینه دیگه کار از کار گذشته و پاک نمیشه مثلا اینجارو ببینین بعد از کلی امتحان کردن مواد شوینده تازه شده این ببینید مامان خیلی تلاش کرده اما خوب این اثر دیگه به خوبی اثر خودشو کرده هم تو دل مامان هم روی مبل وهم حس قشنگش تو روح و روان من وقتی بهش نگاه میکنم واقعا به خودم افتخار میکنم و میخام hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نقاشی نقاشی,نقاشی نقاشی کودکان,نقاشی نقاشی نوجوانان, نویسنده : 9rasta92b بازدید : 22 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 11:50

روز اول تو بیمارستان خیلی آدم دیدم خیلیها میومدنو میرفتن                                                             اما بین همه اونها کسایی بودن که انگار صدا و نگاهشون برام آشنا بود اونا هداوناخ من بود مامان و بابا مادربزرگهام خاله و عمه بچه هاشون میدونین هداوناخ چیه؟ این گل  رو خاله رضوان برا من خریده بود دستت درد نکنه خاله وقتی خاله زهرا که از صبح اومده بود و خسته شده بود بعد از ملاقات خاله رضوان اومد و کلی هم با خودش شادی آورد امیدوارم خاله رضوان هم هر چه زودتر ازدواج کنه آخه مامان خیلی خوبی میشه                                                        خاله خیلی دوست دارم                                                                    برا ملاقات هم مامان بزرگهام و عمه لیلاو دخترش ثنا زنعمو سمیرا و پسرش هیراد خاله زهرا و خاله پری و بچه هاشون اومده بودن دوستای مامان هم بودن اینم دختر عمم ثناست که من خیلی دوسش دارم اینجا بار اوله که میبینمش هر وقت هم میرفتم پیش مامان تا مامان بهم شیر بده خوابم میبرد                           نمیدونم چرا اما خواب بیشتر می چسبید از بس خجالت hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rasta92b بازدید : 20 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 11:50